وصف پيامبر و بيان دلاورى
« 313»
(105) (و من خطبة له ( عليه السلام )) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْكَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ وَ آيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ تَبْصِرَةً لِمَنْ عَزَمَ وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَكَّلَ وَ رَاحَةً لِمَنْ فَوَّضَ وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَنَاهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِجِ مُشْرِفُ الْمَنَارِ مُشْرِقُ الْجَوَادِّ مُضِيءُ الْمَصَابِيحِ كَرِيمُ الْمِضْمَارِ رَفِيعُ الْغَايَةِ جَامِعُ الْحَلْبَةِ مُتَنَافَسُ السُّبْقَةِ شَرِيفُ الْفُرْسَانِ
« 314»
التَّصْدِيقُ مِنْهَاجُهُ وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ وَ الْمَوْتُ غَايَتُهُ وَ الدُّنْيَا مِضْمَارُهُ وَ الْقِيَامَةُ حَلْبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ
« 315»
(منها) في ذكر النبي (صلى الله عليه و آله) حَتَّى أَوْرَى قَبَساً لِقَابِسٍ وَ أَنَارَ عَلَماً لِحَابِسٍ فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ وَ شَهِيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ وَ بَعِيثُكَ نِعْمَةً وَ رَسُولُكَ بِالْحَقِّ رَحْمَةً اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَهُ مَقْسَماً مِنْ عَدْلِكَ وَ اجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ اللَّهُمَّ أَعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ وَ أَكْرِمْ لَدَيْكَ نُزُلَهُ وَ شَرِّفْ عِنْدَكَ مَنْزِلَتَهُ وَ آتِهِ الْوَسِيلَةَ وَ أَعْطِهِ السَّنَاءَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ غَيْرَ خَزَايَا وَ لَا نَادِمِينَ وَ لَا نَاكِبِينَ وَ لَا نَاكِثِينَ
« 316»
وَ لَا ضَالِّينَ وَ لَا مُضِلِّينَ وَ لَا مَفْتُونِينَ . و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم إلا أننا كررناه هاهنا لما في الروايتين من الاختلاف .
«317»
(و منها) في خطاب أصحابه وَ قَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ تَعَالَى لَكُمْ مَنْزِلَةً تُكْرَمُ بِهَا إِمَاؤُكُمْ وَ تُوصَلُ بِهَا جِيرَانُكُمْ وَ يُعَظِّمُكُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لَا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ وَ يَهَابُكُمْ مَنْ لَا يَخَافُ لَكُمْ سَطْوَةً وَ لَا لَكُمْ عَلَيْهِ إِمْرَةٌ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُونَ وَ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ فَمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَلْقَيْتُمْ إِلَيْهِمْ أَزِمَّتَكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ وَ أَيْمُ اللَّهِ لَوْ فَرَّقُوكُمْ تَحْتَ كُلِّ كَوْكَبٍ لَجَمَعَكُمُ اللَّهُ لِشَرِّ يَوْمٍ لَهُمْ .
« 318»
ص314
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در وصف دين اسلام و مدح رسول اكرم و سرزنش اصحاب خود از جهت سهل انگارى در جنگ با معاويه و لشگر شام): قسمت أول خطبه (1) سپاس خدائى را سزا است كه (حقائق) اسلام را (بر همه خردمندان) واضح و آشكار نمود، و براى كسيكه در آن وارد گردد (مسلمان شود) راههاى سر چشمه آنرا آسان گردانيد (پس اگر بخواهد از منبع علوم و معارف پيغمبر و ائمّه اطهار بهره مند شود رادع و مانعى براى او نيست) و اركان و پايه هاى آنرا محكم و استوار نمود (اصول و فروعش را روى دو پايه برهان عقل و علم بنا نهاد) تا كسى (كفّار و منافقين) نتواند بر آن غلبه و فزونى يابد (و آنرا از بين ببرد) (2) پس آنرا (محلّ) امن (از قتل و غارت و دزدى و مانند آنها در دنيا و آسودگى از عذاب آخرت) قرار داد، براى كسي كه خود را بآن متّصل كرد (بدستور آن رفتار نمود) و (نشانه) صلح و آشتى براى كسيكه در آن داخل گشت (كافرى كه مسلمان شد و به يگانگى خدا و پيغمبرى رسول اكرم گواهى داد) و برهان و دليل براى كسي كه بوسيله آن سخن گفت (زيرا اسلام بر حقيقت هر امرى حجّت و دليل است) و شاهد و گواه براى كسيكه با گوينده آن دشمنى كرد، و نور و روشنى (هادى و راهنما) براى كسيكه از آن روشنى طلبيد (بخواهد در راه راست قدم نهاده از تاريكى ضلالت و گمراهى برهد) و فهم (و درك حقائق اشياء) براى كسيكه تدبّر كرد، و عقل و خرد براى كسيكه (در مخلوقات) تفكّر و انديشه نمود، و نشانه (رستگارى) براى كسيكه به فراست راه حقّ را جست، و بينائى براى كسيكه تصميم گرفت (تا بخطاء و اشتباه كارى انجام ندهد) و عبرت و آگاهى براى كسيكه پند پذيرفت، و نجات و رهائى (از عذاب) براى كسيكه (بدرستى آن) تصديق و اعتراف نمود، و وثوق و اطمينان براى كسيكه توكّل داشت (و بخدا) اعتماد كرد، و آسايش براى كسيكه (كارش را پروردگار) تفويض نمود، و سپر براى كسيكه (در سختيها) شكيبا بود، (3) پس اسلام روشن ترين راهها و
ص315
آشكارترين مذاهب است، مناره آن (راستى و درستيش) در بلندى (و هويدا) است، راههاى آن درخشان (و نمايان) است، چراغهايش (پيغمبر اكرم و اوصياء آن حضرت تاريكى دلهاى نادانان را) روشنى دهنده است، و در ميدان مسابقه پيش رونده است، پايان آن (مقرّب بودن در درگاه خداوند) بلند است، (4) گرد آورنده اسبان مسابقه است (تا سواران آنها براى تقرّب بدرگاه الهىّ از يكديگر پيشى گيرند) جائزهاى كه براى مسابقه آن تعيين شده به قدرى نفيس و نيكو است كه همه بآن رغبت دارند، اسب دوانهاى آن شريف و بزرگوارند، راه آن تصديق (بخدا و رسول) و نشانه آن اعمال صالحه و پايان آن مرگ (كه آنگاه تكاليف ساقط گردد) و ميدان رياضت و تربيت آن دنيا است، و محلّ دواندن اسبهاى آن قيامت است، و بهشت جائزه و پاداش آن مى باشد.
ص316
قسمتى دوم از اين خطبه در وصف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله است: رسول اكرم براى تبليغ احكام الهىّ سعى و كوشش فراوان نمود) (5) تا شعله آتش هدايت و رستگارى را بر افروخت براى آنكه اقتباس نماينده از آن بهرهمند گردد، و نشانه (هدايت) را (بر سر كوه علم و معرفت) روشن كرد تا آن كس كه (از قافله دور، و) در راه مانده و سرگردان است راه يابد (سعادت هميشگى را بدست آورد) پس (بار خدايا) آن حضرت (در تبليغ رسالت) امين تو و درستكار است، و روز قيامت شاهد و گواه (بر احوال بندگان) تو است، و نعمت و بخششى است كه از جانب تو (بر خلائق) مبعوث شده، و فرستاده تو است بحقّ و راستى كه (بر مردم) رحمت و مهربانى است. (6) بار خدايا بعدل خود قسمت و بهره او (بالاترين مراتب قرب و منزلت) را نصيبش گردان، و پاداش او را بفضل و كرمت خير بسيار و نعمتهاى بيشمار عطاء فرما. (7) بار خدايا بناى او را بر بناى سازندگان پيش (دين او را بر اديان انبياء سلف) بلند (ظاهر و غالب) گردان، و خوان نعمت (پاداش زحمت و رنج) او را (در تبليغ رسالت) نزد خود گرامى دار، و منزل و مأوايش را در درگاه حضرتت رفعت ده و او را بمنتهى درجه بزرگوارى برسان و برترى (بر همه خلائق) عطاء فرما، (8) و ما را در جمعيّت و يارانش (مؤمنين و پرهيزكاران) محشور نما كه (از معصيت و نافرمانى) خجل، و (از كردارهاى زشت) پشيمان، و (از راه راست) منحرف، و عهد شكن و آزمايش شده (ببلاء و سختيها) نباشيم. (سيّد رضىّ فرمايد:)
ص317
اين فصل از اين خطبه پيش از اين (در خطبه هفتاد و يكم) بيان شد و ليكن چون در دو روايت اختلاف بود، لذا دوباره در اينجا آنرا تكرار كرديم. و قسمتى سوم از اين خطبه است كه باصحاب خود مى فرمايد (و آنان را بر اثر نجنگيدن با معاويه و لشگر شام سرزنش مى نمايد): (بعد از آنكه شما كافر و بت پرست و بى قدر و قيمت بوديد) (9) بر اثر كرامت و نوازش خداوند
ص318
مقام و منزلت و بزرگوارى يافتيد كه كنيزان شما را (كه هيچ اهميّت ندارند) گرامى مى دارند، و همسايگانتان (كفّارى كه با شما پيمان بستهاند) از آن كرامت الهىّ بهرهمند ميشوند (به اين جهت جان و مال و ناموسشان از هر خطرى محفوظ است) و تعظيم ميكند و سر فرود مى آورد بشما كسيكه هيچ گونه فضيلت و مزيّتى (در حسب و نسب) بر او نداريد، و نه احسانى باو كردهايد، و مى ترسد از شما آنكه از غلبه و تسلّط شما ترسى ندارد و شما را حكومت و سلطنتى بر او نيست (تا بترسد، پس خوف پادشاهان و بزرگان در اقصى بلاد روى زمين بواسطه عظمت دولت اسلام است، نه از توانائى و شمشير شما، اكنون سبب كفران چنين نعمتى چيست) (10) و مى بينيد پيمانهاى خدا شكسته شده و بخشم نمى آييد (اهل شام بر خلاف دستور الهىّ رفتار كرده و معاويه بر امام مفترض الطّاعه ياغى گرديده و به فرمان او اموال مسلمانها و معاهدين را كه در پناه اسلامند غارت مى نمايند و شما ساكت نشسته با اينكه توانا هستيد از ايشان جلوگيرى نمى نمائيد) و حال آنكه براى شكستن پيمانهاى پدرانتان (كه در مقابل پيمانهاى الهىّ اهميّتى ندارد) حاضر نيستيد و آنرا ننگ مى دانيد، (11) و (شما كسانى هستيد كه) احكام خدا بر شما وارد مى شد (از شما مى پرسيدند) و از شما صادر مى گشت (شما پاسخ مىگفتيد) و بشما رجوع و بازگشت مىنمود (در مرافعه قضاوت مى كرديد) پس مقام و منزلت خود را به ستمگران (معاويه و پيروانش) وا گذارده و زمام كارهايتان را بدست ايشان سپرديد، و در احكام الهىّ بآنها تسليم شده از آنان پيروى كرديد، در حالتى كه ايشان (در تكاليف شرعيّه) بشبهات و آراء باطله عمل ميكنند، و در پى شهوات و خواهشهاى نفسانىّ مى روند، (12) و (ليكن بدانيد كه اين تسلّط و توانائى براى آنها نمى ماند، بلكه) سوگند بخدا اگر شما را در زير هر اخترى متفرّق سازند (در شهرها پراكنده نمايند) هر آينه خداوند شما را براى روز بد ايشان گرد آورد (تا ببينيد چگونه از آنان انتقام مى كشد).